تعریف سازمان چیست؟ آیا شما هم عضو یک سازمان هستید؟
واژهی سازمان (Organization) که گاهی در فارسی به صورت ارگان هم بهکار میرود، برای همهی ما کم و بیش آشناست و معمولاً هر روز آن را در نوشتهها و خبرها میخوانیم و در صحبتها بهکار میبریم.
پس چرا باید برای تعریف سازمان وقت بگذاریم؟ آیا کسی هست که مفهوم سازمان را نداند؟
مسئله اینجاست که وقتی از رفتار سازمانی حرف میزنیم، مهم است که تعریف درستی از سازمان در ذهن داشته باشیم تا بتوانیم تشخیص دهیم که آیا اصلاً ما مخاطب رفتار سازمانی محسوب میشویم یا نه؟
اما به علت بار معنایی خاص واژهی سازمان در زبان فارسی، تصویر ذهنی بسیاری ما از این واژه با آنچه در مدیریت از آن مد نظر است، تفاوت دارد.
کمی فکر کنید و ببینید که سازمان را معمولاً در کجاها شنیدهاید:
سازمان سنجش آموزش کشور
سازمان امور مالیاتی کشور
سازمان حج و زیارت
سازمان اوقاف و امور خیریه
سازمان نظام مهندسی ساختمان
برای بسیاری از ما، سازمان به عنوان یک مجموعهی بزرگ با مأموریتهای ویژه و غالباً دولتی جا افتاده است و اگر بخواهیم همین مفهوم را مبنای تعریف رفتار سازمانی قرار دهیم، بخش مهمی از دانشجویان مدیریت و کسب و کار – که عضو چنین سازمانهایی نیستند – نیازی به درس رفتار سازمانی نخواهند داشت.
اما آیا واژهی سازمان در ادبیات مدیریت و کسب و کار هم با همین معنا بهکار میرود؟
برای یافتن پاسخ این پرسش، باید با مراجعه به چند منبع معتبر، تعریف سازمان را مرور و بررسی کنیم:
تعریف سازمان از نظر رابینز و جاج
سازمان یک واحد اجتماعی متشکل از دو نفر یا بیشتر است به صورت نسبتاً پیوسته برای دستیابی به یک یا چند هدف مشترک فعالیت میکند.
تعریف سازمان از دیدگاه کِلِگ و کورنبرگر
سازمانها هویت انسانها را در [چارچوبی از] نقشها (roles)، گزارشها (reports) و رویهها (routines) میگنجانند.
تعریف سازمان از دیدگاه اشترو و نورثکرفت
دو توانمندی اصلی سازمانها افزایش کارآیی و اثربخشی است:
سازمانها با ترکیب استعداد و تلاش افراد بسیار، میتوانند به هدفها و مأموریتهای مهمی دست پیدا کنند که دور از دسترسِ فرد قرار دارند.
همچنین سازمانها میتوانند بهرهوری هر واحد از منابع (سرمایه و منابع انسانی) را افزایش دهند.
سازمانها کمک میکنند افراد هر وظیفهای را در مقایسه با فعالیت انفرادی سریعتر و با اشتباه کمترانجام دهند.
تعریف سازمان از نگاه مک شِین
سازمان یعنی یک گروه از افراد که برای رسیدن به یک هدف مشترک با هم کار میکنند.
توجه داشته باشید که «سازمان، ساختمان نیست»؛ همچنین «سازمان، یک شخصیت حقوقی ثبت شده توسط دولت نیست».
در واقع بسیاری از سازمانها در دنیا وجود دارند که هیچ نوع دیوار فیزیکی ندارند و هیچ نوع گواهی دولتی هم صادر نشده که سندِ وجود و وضعیت آنها باشد. سازمانها از زمانی که انسانها با هم کار میکردهاند وجود داشتهاند.
ویژگی مشترک سازمانها
همانطور که با مرور تعریفها هم متوجه میشوید، اگر از برخی منابع قدیمی (مانند اشترو که حدود دو دهه قبل تألیف شده) بگذریم، تقریباً همهی تعاریف، مراقب بودهاند که به شکلی شفاف و صریح، بزرگبودن و دولتی بودن را از ویژگیهای سازمان جدا کنند.
در عوض در تعریفها بر روی دو مولفه تأکید شده است:
همکاری (در قالب نقشها و تعریف روابط)
داشتن هدف / مأموریت
بر این اساس، اگر شما و چند نفر از دوستانتان (به قول رابینز: حتی یک نفر از دوستانتان) با هم برای هدفی مشترک تلاش میکنید و (به قول کورنبرگر) نقشهایی برای هر کدام از شما تعریف شده و چارچوب مشخصی برای فعالیتتان وجود دارد، شما عضو یک سازمان هستید.
با این تعریف، هر یک از ما ممکن است حتی به صورت همزمان، عضو چند سازمان باشیم.
ضمن اینکه هر نوع کار تیمی هم، شکلی از فعالیت سازمانی محسوب میشود.
بوکانان و تعریف سازمان
در کنار همهی تعریفها و توضیحهایی که ارائه شد، اگر قصد داشته باشید سازمان را به شکلی عمیق درک کنید و بفهمید، یکی از مراجع خوب، دیوید بوکانان است. بسیاری از کتابها و مقالات که به تعریف سازمان پرداختهاند، تعریف او را در کتاب رفتار سازمانیاش نقل میکنند.
او برای سازمان سه ویژگی اصلی تعریف کرده و در نهایت، اهمیت سازمان را به مخاطبان خود یادآور میشود. در ادامه، چند پاراگراف از تعریف و توضیحات او را میخوانیم :
سازمانها دارای چیدمان اجتماعی هستند. به این معنا که به سادگی میتوان اعضای سازمان را در قالب گروهی از انسانها که با یکدیگر تعامل دارند مشاهده کرد.
… سازمانها همچنین دارای هدف مشترک هستند. سازمان زمانی مفید است که انسانها به صورت فردی نتوانند به اهدافی که ارزشمند میدانند، دست پیدا کنند.
… سازمانها عملکرد خود را کنترل میکنند تا ببینند چقدر به هدف مشترکشان نزدیک شدهاند. عملکرد سازمان است که تکلیف بقای آن را مشخص میکند. عملکرد سازمان است که مشخص میکند چه منابعی و به چه میزان در اختیارش قرار بگیرد. ما در دنیایی زندگی میکنیم که منابع، برای دستیابی به همهی خواستههایمان کافی نیست.
… میتوان چنین گفت که دغدغهی عملکرد و نیاز به کنترل چیزی است که سازمان را از سایر ساختارها و چیدمانهای اجتماعی متمایز میکند.
اگر ما روزی این سیاره را نابود کنیم، علت این نابودی تکنولوژی یا سلاحهای ما نیست؛ ما زمین را با سازمانهای ناکارآمد نابود خواهیم کرد.
محدودیت اصلی در مسیر دستیابی بشر به خواستههای بلندپروازانهاش، قدرت فکر یا تجهیزات نیست؛ بلکه ناتوانی ما در کار کردن با یکدیگر است.
منشاء اصلی غالب فجایع انسانساخته را میتوان در عوامل سازمانی و مدیریتی جستجو کرد و یافت.